اميرعلياميرعلي، تا این لحظه: 17 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره

اميرعلي عزيز مامان و بابا

بدون عنوان

امسال امیرعلی جان پیش دبستانی ٢ هست.تا حالا پسرم مهد کودک می رفت اما امسال به خاطر اینکه با محیط و مقررات مدرسه آشنا بشه بردیمش مدرسه ثبت نام کردیم. اسم مدرسه اش اندیشه هست و خانم معلمش هم خانم حسینی هستند که خانم خیلی خوب و مهربونی هستن .پسرم خیلی خوشحاله که مدرسه میره احساس بزرگی می کنه قربونش بشم .در ضمن دندون دوم امیرعلی جان هم افتاد و پشت سرش دندون دائمیش در اومد .عزییییییییییییزم.                                            ...
20 آبان 1391

بدون عنوان

دانشگاه از ١٨ مرداد تا عید فطر تعطیل بود چون ماه رمضان بود مسافرت نمی شد رفت برای همین تصمیم گرفتیم توی این فرصت ختنه ات کنیم .رفتیم کلینیک شفا وقت گرفتیم و شب بردیمت برای ختنه .دکتر بغلت کرد وگفت بریم ازت عکس بگیریم من وبابا و دایی محمد توی سالن ایستاده بودیم تا از اتاق عمل بیرونت بیارن . یه کوچولو ماسک بیهوشی گذاشته بودن تا به خواب بری و متوجه آمپول بی حسی نشی خلاصه وقتی بیدار شدی اثر بی حسی رفته بود و جیغ می زدی پرستار بهت مسکن داد و مرخصت کردن . وقتی خونه رسیدیم خوابیدی دو ساعت بعدش که بیدار شدی دیگه درد نداشتی ولی تا صبح پلک روی هم نذاشتی می گفتی می ترسم بخوابم خون بیاد هر چی هم بهت می گفتم طوری نیست من بیدارم ولی دیگه ن...
8 شهريور 1391

روز پدر مبارک

            كودكي هايم هميشه سرپناهم بوده اي   در بزرگي هم هميشه تكيه گاهم بوده اي   با بدي هايم هميشه مهرباني كرده اي   مشتري قهرهاي گاه گاهم بوده اي   دوستت دارم پدر روزت مبارك! تا ابد   در پناه او بماني كه پناهم بوده اي       دو روز می شه که امیرعلی تو خونه با دایی محمدش می مونه.می خوام صبحها یه کم بیشتر بخوابه طفلی خسته شد از بس هر روز صبح زود بیدار شد و مهد رفت .تصمیم گرفتم صبحها دیرتر ببرمش مهد کودک.ببینم چقدر می تونم عملیش کنم .باید دایی محمدش قبول کنه که شبها بیاد خونه ما بخوابه . ...
11 خرداد 1391

بدون عنوان

  آسمان را گفتم می توانی آيا بهر يک لحظهء خيلی کوتاه روح مادر گردی صاحب رفعت ديگر گردی گفت نی نی هرگز من برای اين کار کهکشان کم دارم نوريان کم دارم مه وخورشيد به پهنای زمان کم دارم *** خاک را پرسيدم می توانی آيا دل مادر گردی آسمانی شوی وخرمن اخترگردی گفت نی نی هرگز من برای اين کار بوستان کم دارم در دلم گنج نهان کم دارم *** اين جهان را گفتم هستی جا ومکان را گفتم می توانی آيا لفظ مادر گردی همهء رفعت را همهء عزت را همهء شوکت را بهر يک ثانيه بستر گردی گفت نی نی هرگز ...
23 ارديبهشت 1391

عكسهاي پسر عزيزم

اين عكسها مربوط به 4 سالگي پسر گلمه اينجا منزل عموي بابايي بوديم  اميرعلي مشغول نماز خواندن اميرعلي بعد از حمام موهاي اميرعلي توسط دايي محمد فشن شده قربون خنده هاي قشنگت بشم من،جيگر مامان دنیایم را می دهم برای لبخندت ،                                            هراسی نیست شاد که باشی دوباره دنیا از آن من است .    ...
16 ارديبهشت 1391

روز معلم

دیروز با بابا مهدی و امیرعلی جان رفتیم بازار برای خاله های مهد امیر علی کادو بخریم .شب که داشتم کادوها را می پیچیدم امیرجان کنارم نشسته بود و دائم می پرسید این مال کیه ؟این مال کیه ؟ با اینکه همه را مثل هم خریده بودم ولی طفلک فکر می کرد ترتیب داره نمی خواست اشتباه بشه بهش فهموندم که روی کادوها اسم خاله ها هست و تازه نوشتم که از طرف امیرعلی جان هستش .خیالش راحت شد و گفت پس بهشون بگو من تنهایی رفتم خریدم شما بامن نبودین،گفتم چشم .بچم می خواد بگه خیلی بزرگ شده و از پس کارها برمیاد و خودش به تنهایی میتونه کارهاشو انجام بده.الهی فدای پسر قشنگم بشم . ...
12 ارديبهشت 1391