اميرعلياميرعلي، تا این لحظه: 17 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره

اميرعلي عزيز مامان و بابا

مهد کودک خوش میگذره!!!

1390/3/8 18:14
نویسنده : مامان نسيم
145 بازدید
اشتراک گذاری

امروز مامان مرخصی گرفته بود و می خواست با پسرش خونه باشه .اما پسر کوچولوش ساعت ٧ از خواب بیدار شد و گفت «مامان منو ببر مهد کودک» 

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

  تا وقتی کارهامو انجام دادم وآماده شدم، ساعت ١٠ شده بود که امیرعلی جان را مهدکودک بردم.توی حیاط مهدکودک دو تا باغچه بزرگ هست که خیلی هم سرسبزه دو تا لاک پشت هم هست که امیر برشون میداره.تاب و سرسره هم گذاشتند. تابستان هم استخر بادی بزرگی دارند که پر آبش می کنند و بچه ها توش بازی می کنند.امیر، هم مربی ها و هم محیط مهدش راخیلی دوست داره طوریکه روزهای تعطیل هم می خواد مهد بره .قبل از سال نو ،از طرف مهدجشن خوبی توی سالن گرفتند که همه بچه ها به نحوی هنر نمایی کردند(دکلمه ،نمایش،سرود،شعر).امیرعلی هم شعر پیتیکوپیتیکو را خواند.با چنان اعتماد به نفسی روی سن میکروفون دست گرفته بود و شعرش را خواند انگار مجریه. niniweblog.comتازه هنوز ایستاده بود دوستش یواش شعر می خواند ،می گفت «خاله من بخونم بلند می خونم».( به مربیهاشون خاله می گن).ازش فیلم گرفتم تا وقتی بزرگ شد ببینه.آخر جشن هم عکسی را که قبلا توی جشنی که توی مهد، مخصوص بچه ها گرفته بودند و هفت سین چیده بودند قاب گرفته بودند و بهشون دادند.اسم دوستاش توی مهد:محمد امین،محمد جوادومهدیارهست.

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)